وب لژیون مسافر ابراهیم موحدی

وب لژیون مسافر ابراهیم موحدی

راهنمای درمان اعتیاد
وب لژیون مسافر ابراهیم موحدی

وب لژیون مسافر ابراهیم موحدی

راهنمای درمان اعتیاد

کارگاه آموزشی عمومی پنجشنبه 95/08/06 "جشن اولین سال رهایی مسافر حبیب رهجوی آقای ابراهیم موحدی"

به نام نامی اولین عاشق که اوست.


روز پنجشنبه 95/08/06 جلسه‌ ششم از دور ششم کارگاه‌های آموزشی عمومی


ویژه‌ مسافران و همسفران کنگره 60 شعبه‌ امین گلی،


با نگهبانی مسافر مصطفی، دبیری مسافر حسین و استادی مسافر ابراهیم موحدی


و با دستور جلسه‌ "از فرمان‌ برداری تا فرماندهی"


و همچنین "جشن اولین سال رهایی مسافر حبیب" رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.


 
 
نیروهای اهریمنی از مصرف مواد مخدر شما هدف‌ دارند و در مقابل ما هم در اینجا هدف‌ داریم. چون هر ساختاری به دنبال حفظ بقاء و رشد و توسعه است. 
 
کنگره 60 هم یک ساختار است و ما می‌خواهیم همه‌ی شما درمان شوید و به رهایی برسید و دقیقاً بیرون این در،  یک فروشنده‌ی مواد مخدر هم دوست دارد شما مصرف‌ کننده‌ی مواد مخدر باشید، مثل خودش باشید؛ و این‌ یک واقعیت است.
 
 
گزارش کامل سخنان استاد و جشن تولد را در ادامه مطلب بخوانید...
 

سخنان استاد محترم:


 خدا را شاکرم که بار دیگر توفیق پیدا کردم در این جایگاه خدمت کنم. در ابتدای ورودم به کنگره 60، زمانی که با این دستور جلسه مواجه شدم برایم جای سؤال داشت و ناخودآگاه مرا یاد پادگان و مراکز آموزشی و نظامی می‌انداخت. کم‌کم متوجه شدم برای درمان اعتیاد یک‌راه وجود دارد و آن این است که من  از راهنمای خودم فرمان‌برداری کنم تا به فرماندهی جسم و جان خودم برسم.



در تعریف فرماندهی می‌گوید انسان به یک سری از نیروهای درونی و بیرونی خودش احاطه داشته باشد. وقتی شما به فرماندهی درون برسی هرزمانی که بخواهی می‌توانی بخوابی، هرزمانی که بخواهی می‌توانی از خواب بیدار شوی. حتی می‌توانی به جسمت دستور دهی که چه‌کار کند. فرماندهی بیرون هم این است که شما بتوانید کارهایی که می‌خواهید را انجام دهید و یا از دیگران بخواهید که کارهایی را انجام دهند.

حالا شخصی که به مصرف مواد مخدر روی می‌آورد، به‌هیچ‌عنوان نمی‌تواند بگوید فرماندهی جسم و جانم دست خودم است. ولی متأسفانه شخص مصرف‌کننده‌این را نمی‌داند و قبول ندارد. او فکر می‌کند فرماندهی خودش و خانواده‌ و کار و کسبش را در دست خود دارد.



اما اگر به این قضیه نیک بنگریم متوجه می‌شویم که در اعتیاد خیلی چیزها هست که از دست انسان خارج می‌شود. چون فرماندهی جسم او به دست نفس اماره می‌افتد. نفس اماره است که به ما می‌گوید الآن می‌توانی به مسافرت بروی یا نه؛ الآن می‌توانی کارکنی یا نه؛ می‌توانی مهربان باشی و بخندی یا نمی‌توانی؟ و توسط مواد همه‌ی این کارها را کنترل می‌کند.

چه کسی می‌تواند بگوید من فرماندهی جسمم دست خودم بود درحالی‌که مصرف‌کننده‌ی مواد مخدر بودم؟

یک راهنما اگر می‌گوید که از او فرمان‌برداری شود، نه برای این‌که خودش تشنه‌ی این نیاز باشد، بلکه برای این است که قرار است شما درمان شوید.

برای درمان نیاز است که یک سری بایدها و نبایدها را انجام دهیم. بایدها یعنی گوش دادن به حرف راهنما، یعنی فرمان‌برداری از او و نبایدها یعنی دروغ نگفتن، سرزنش نکردن، تجسس نکردن و...

کسانی که وارد کنگره 60 می‌شوند دودسته هستند. بعضی هستند بعد از گذشت چند روز از ورودشان، راهنما حرف را به او فقط یک‌بار می‌زند، موهایت را کوتاه کن، می‌گوید چشم؛ پیراهن سفید بپوش می‌گوید چشم. مرتب بیا، با کفش بیا، این ساعت شربتت را بخور، غیبت نکن؛ می‌گوید چشم و همه ی این کارها را انجام می‌دهد.


 


 یک راهنما خیلی خوب متوجه می‌شود که این شخص دارد خیلی خوب سفر می‌کند، یعنی فرمان‌بردار خوبی است، آن سفر اولی به این درک رسیده است که برای رهایی از دام اعتیاد و برای بسته شدن پرونده‌ی اعتیاد باید و باید از راهنما فرمان‌برداری کند.

نه‌تنها از راهنما بلکه از سیستم کنگره 60. چه‌بسا گاهی فرمانی را مرزبان و ایجنت اعلام کند که آن‌هم فرقی ندارد و باید بگوید چشم؛ یعنی شما هرزمانی که سفر دومی را دیدی که به‌جایگاه کمک راهنمایی یا مرزبانی رسیده یا خدمتی را در کنگره 60 دارد بدانید که او فرمان‌برداری کرده است تا به اینجا رسیده است.

حساب خانه تا بازار هم دوتاست. خیلی‌ها هم هستند هر چه به آن‌ها می‌گویی می‌گویند چشم، ولی عمل نمی‌کنند. دفترچه‌اش چیز دیگری را نشان می‌دهد، اما خودش و چهره‌اش چیز دیگری را نشان می‌دهد، یعنی این‌که فرمان‌بردار خوبی نیست و به کسی به‌غیراز خودش ضرر نمی‌رساند.

چه‌بسا کسانی بودند که فرمان‌بردار خوبی نبودند و درنهایت از کنگره رفتند و همان‌طور که همگی می‌دانید کنگره 60 تنها یک‌بار این صندلی را به‌صورت رایگان در اختیار ما قرار می‌دهد. پس خوب است بدانیم حالا که به کنگره 60 آمده‌ایم، حالا که قصد درمان داریم، فرمان‌بردار خوبی باشیم. من به جرات می‌گویم اگر راهنمای من به من بگوید برای این‌که پیش من بیایی، باید سینه‌خیز بیایی می‌گویم چشم. چون یک‌چیز را فهمیدم که او هیچ‌چیز را به من نگفت که نفع شخصی خودش را در نظر گرفته باشد و هر چه به من گفت برای خود من گفت.


 


یک راهنما یا مرزبان، عشق سالاری یا بزرگ‌تری ندارد، تماماً اگر فرمانی صادر می‌کند به جهت خروج یک سفر اولی از تاریکی اعتیاد است.


مولانا می‌گوید:

برنمد چوبی که آن را مرد زد                  بر نمد آن را نزد بر گرد زد


یعنی فرمانی که راهنما صادر می‌کند نه برای این است که عقده‌ی فرمان دادن دارد، بحث بحثِ آموزش است. برای درمان اعتیاد باید و باید آموزش دید. هدف کنگره 60 و کمک راهنمایان چیزی جز رسیدن ره‌جو به رهایی نیست.

در مقابل نیروهای منفی هدفی جز نابودی بشر و انسان ندارند. ابلیس هدفی جز گمراهی و نابودی انسان ندارد.

نیروهای اهریمنی از مصرف مواد مخدر شما هدف‌دارند و در مقابل ما هم در اینجا هدف‌داریم. چون هر ساختاری به دنبال حفظ بقاء و رشد و توسعه است. کنگره 60 هم یک ساختار است و ما می‌خواهیم همه‌ی شما درمان شوید و به رهایی برسید و دقیقاً بیرون این در،  یک فروشنده‌ی مواد مخدر هم دوست دارد شما مصرف‌کننده‌ی مواد مخدر باشید، مثل خودش باشید؛ و این‌یک واقعیت است.


و اما دستور جلسه‌ی دوم که تولد یک سال رهایی مسافر حبیب است.



هرکدام از ما وقتی وارد کنگره شدیم، این شکلی که حالا هستیم نبودیم. من عکس‌هایی دارم از ابتدای لژیون، که چهره‌ ی حبیب رنگ زرد مایل به سیاه بود و از درون آشفته و پر از خشم و اضطراب بود که این‌ها از ویژگی‌های یک مصرف‌کننده است، ولی وقتی به کنگره آمد فرمان‌بردار خوبی بود. من به یاد ندارم در سفر اول غیبت کرده باشد.

هر چیزی که من به او گفتم را تنها یک‌بار گفتم؛ یعنی وقتی گفتم باید سی دی بخری، آن را گوش دهی، بنویسی، غیبت نکنی، پیراهن سفید بپوشی، هر آنچه گفتم فقط در جواب چشم شنیدم و نتیجه‌ی این فرمان‌برداری رسیدن به فرماندهی بود.

البته وقتی‌که قرار است ما تغییر جهت دهیم دو مشکل وجود دارد، یکی این‌که نیروهای اهریمنی و شیطانی نمی‌گذارند شما به راحتی از گروه آن‌ها بروید؛ دوم این که نیروهای الهی  اجازه نمی‌دهند شما به همین راحتی به سمت آن‌ها بروید؛ یعنی مشکل دوتاست. کسی که مصرف‌کننده‌ی مواد مخدر است، آیا غیرازاین است که یک سرباز جان‌برکف برای نیروهای شیطانی است؟ کسی می‌تواند بگوید من مصرف‌کننده‌ی مواد مخدر بودم اما در روشنایی‌ها بودم؟

مصرف مواد مخدر یعنی بودن در اعماق ظلمات و منجلاب. حالا می‌خواهی خارج شوی، باید امتحان پس بدهی، سختی‌هایی بر سر راهت است و همه‌ی این‌ها را حبیب عزیز پشت سر گذاشت؛ یعنی می‌خواهم بگویم اگر شما در جشن اولین سال رهایی حبیب شرکت می‌کنید این نیست که به‌راحتی و به‌آسانی به اینجا رسیده باشد. مشکلات در سفر اول و در سفر دوم سر راهش بوده است.


 


آقای مهندس می‌فرمایند من گاهی به‌جای تیتر وادی سیزدهم می‌گویم پایان هر مشکل، سرآغاز مشکل دیگری ست و این واقعیت است. حبیب سفر بسیار خوب و منظم و روی برنامه‌ و استاندارد و خوبی داشت؛ و نتیجه‌اش این شد که یک سال پیش به رهایی رسید. در ادامه متوجه شد که درمان اعتیاد با درمان سیگار کامل می‌شود.

اگر سفر دومی هنوز سیگار مصرف می‌کند یعنی این‌که هنوز پلی بین او و اعتیاد وجود دارد. پرچم اعتیاد شخصی که سیگار مصرف می‌کند همیشه بالاست، حتی اگر سفر دومی باشد.

حبیب وارد لژیون ویلیام وایت شد و از بند سیگار و دخانیات هم آزاد و رها شد. در ادامه با یک سری از بیماری‌های درونی مواجه شد. گاهی در اثر مصرف مواد سرپوش‌هایی روی بعضی از بیماری‌ها قرار می‌گیرد که بعد که ما به درمان می‌رسیم خودشان را نشان می‌دهند.

یک سری از بیماری‌ها درون او به وجود آمد و این به ما نشان می‌دهد که اگر به سفر دوم رسیدی و بیماری خودش را نشان داد، حالا باید بروی و این‌ها را حل کنی. تا دیروز، وقتی که هنوز مصرف کننده بودیم، تا دلمان یا دندانمان درد می‌گرفت یا سرما می‌خوردیم و هر دردی داشتیم فقط مواد مصرف می‌کردیم؛ اما الآن اگر دندان‌درد می‌گیریم، دیگر مواد نه، بلکه به دندان‌پزشکی می‌رویم، اگر احساس کردیم دردی در قفسه‌ی سینه‌داریم، دیگر مواد نه، بلکه رفتن پیش پزشک لازم است.

من این روز را به آقای مهندس دژاکام، خانواده گرامی شان، مسافر حبیب و خانواده‌ی محترمش، همه شما عزیزان و مسئول محترم شعبه آقای ساسانی تبریک می‌گویم.

=================================================

در ادامه، پس از مشارکت مسافران و همسفران عزیز، اولین سال رهایی مسافر حبیب

را با شور فراوان جشن گرفتیم.


      اعــــــلام سفــــــر:     

 

سلام دوستان حبیب هستم یک مسافر


آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره


مدت تخریب: بیش از 5 سال


مدت سفر: 10 ماه و 13 روز


نام راهنما: آقای ابراهیم موحدی


مدت رهایی: 1 سال و 1 ماه


 

 


             آرزوی مسافر حبیب:            

 


آرزو می‌کنم هیچ خانواده‌ای مصرف‌کننده‌ای نداشته باشد و هیچ بچه‌ای برای این‌که پدرش مصرف‌کننده است ناراحت نباشد.


            سخنان مسافر حبیب:              

 


من وقتی‌که وارد کنگره شدم، فرزندم یک‌ساله بود. شب‌ها تا به خانه می‌رفتم بچه‌ام خوابیده بود و من مواد مصرف می‌کردم.

سختی‌های زیادی کشیدم. من ازنظر مالی هیچ مشکلی نداشتم، تریاک را به‌صورت کیلویی می‌خریدم و مصرف می‌کردم، اما شب که به خانه می‌رفتم، بچه‌ام را که می‌دیدم خواب است، با گریه می‌خوابیدم، صبح هم از خماری بیدار می‌شدم و با گریه ماشین را بیرون می‌گذاشتم و به دنبال مصرف مواد می‌رفتم.

خدا خیلی من را دوست داشت که کنگره و خدمتگزارانش را سر راه من گذاشت.

حالا که از دام اعتیاد و نیکوتین رهاشده‌ام، هر وقت بخواهم با خانواده‌ام بیرون می‌روم، به مسافرت می‌روم و دیگر موادی نیست که برای من تصمیم بگیرد. خدا را شاکرم استادی را داشتم که 10 ماه و 13 روز تحملم کرد. چون من آدمی بودم که خشم بسیار زیادی در وجودم بود، اما با درس‌هایی که از استادم گرفتم خیلی آرام شدم.

همسفرم از مصرف من اطلاعی نداشت تا این‌که در وبلاگ کنگره 60 رهایی‌ام را دید و بسیار خوشحال شد. خدا را شاکرم که توانستم در این یک سال معنای زندگی را بفهمم.در سفر ویلیام وایت وقتی برای گرفتن نشان ویلیام وایت رفتم، از آن روز به بعد ریه و کبد و معده ام، با من سر ناسازگاری گذاشت و دردهایم یکی‌یکی رو شدند، اما خدا را شکر که در حال حاضر آن بیماری‌ها یا درمان شده‌اند و یا تا حدود زیادی بهبود پیداکرده‌اند.

از همه‌ی شما عزیزان تشکر می‌کنم. از آقای مهندس و خانم آنی تشکر می‌کنم که بستر درمان اعتیاد را برای ما فراهم کردند تا اعتیاد و ضد ارزش‌های خودمان را درمان کنیم. از استاد خودم آقای موحدی تشکر می‌کنم و دست تک‌تک این عزیزان را می‌بوسم.


پیـــام تولـــد:

 


 

 

 

 

 منبع: کنگره 60 نمایندگی امین گلی اصفهان

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.